برای مشاهده مقالات هر پرونده روی عنوان آن کلیک نمایید
|
|
نتيجه جستجو براي يافتن کليد واژه : سیاهکل |
|
|
تحلیل تطبیقی دو ترانه فرهاد مهراد: جمعهها خون جای بارون میچکه
|
«جمعه» بیانگر اصول گفتمان آن دوره و حادثهٔ سیاهکل است و شخصیتپردازیهای دقیق و تشبیهات ساده به تاثیرگذاری این ترانه میافزاید. انتخاب نام «جمعه» نیز دقیقا به روز حادثه اشاره دارد... استفاده از واژههای «غمگین»، «ابر سیاه»، «رخت عزا»، «ابر سنگین» و «خون» بازتابی هستند از تاریکی، ناامیدی و خفقان...«با لبای بسته فریاد میکنه» داستان قیامهای مسلحانه و سرکوبهای شدید را بیان میکند...«از صدا افتاده تار و کمونچه» حاکی از یکنواختی و تکصدایی حاکم بر کشور است. يکشنبه 4 اسفند 1392 |
|
|
|
چریکها پدرم را به گلوله بستند!
|
ژاندارمها و حتی رئیسشان در سیاهکل هیچ خبری از ماجرا نداشتند. موضوع هر چه بود، از تهران لو رفته بود!...وسط بازار، رئیس پاسگاه، صادقی سوار بر جیب ژاندارمری پدر را صدا میزند و میگوید، برود پاسگاه و آنجا بماند تا او برود به رشت و برگردد!...پدر در پاسگاه نیمه بازداشت بود!...کارگر خانۀ ما حوالی ساعت ۹ شب به منزل آمد و خبر آورد: «به پاسگاه حمله کردند. پدر را تیر زدند. زخمی پدر را به بیمارستان لاهیجان بردند!»...خبر حمله به پاسگاه خوشحالم میکرد و از طرفی گلوله خوردن پدر آزارم میداد. سه شنبه 29 بهمن 1392 |
|
|
|
سیاهکل ۴۹ به روایت حمید اشرف
|
عملیات میبایست به صورت حمله به یک پاسگاه و خلع سلاح آن شروع میشد و افراد موظف بودند بدون درنگ منطقه را ترک گویند تا از عکسالعمل احتمالی دشمن مصون بمانند...روز ۱۹ بهمن برای حمله به پاسگاه ژاندارمری انتخاب شده بود...غلامرضا ـ برادر شاه ـ برای بازرسی و سرکشی به سیاهکل اعزام شده بود... به علت زمستان، درختان جنگلی برگ نداشتند و از نظر نظامی، این یک عامل منفی برای چریک محسوب میشد و امکان استفاده از هلیکوپتر را به دشمن میداد. جمعه 2 اسفند 1392 |
|
|
|
|